#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_12
ناز بود و خواستنی..
در جوابش لبخندی زدم:
- علیک سلام دخترم... بله من تازه به اینجا اومدم.
- مامانم میگه سرایدار گفته همسایه جدیدمون هنرپیشه است... شما هنر پیشه اید درسته؟ اسمتون چیه؟
- بله عزیزم. مامانت درست گفته. من امین شاهکار هستم.
دستشو دراز کرد و گفت:
- از آشنایی با شما خوشبختم. منهم آیلین هستم. آیلین نیکو سرشت.
فامیل نیکو سرشت برایم آشنا بود. دستش رو به گرمی فشردم و گفتم:
- منهم همینطور
- من دیگه باید برم. مامانم نگران میشه. خداحافظ آقای شاهکار!
- خداحافظ دخترم
در حالی که میرفت و روش به سمت من بود. دستشو به علامت بای بای تکون داد. برخورد سگک کفشهاش با سرامیکهای کف راهرو تیک تیک جالبی راه انداخته بود. دختر با ادبی بود. از برخورد و رفتارش خوشم اومد...
romangram.com | @romangram_com