#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_110


آیلین روشو به مریم کرد:

- ما هر دو تامون دل دردیم. تو رو خدا مامان!

مریم شاکی گفت:

-امان از دست شما ها! شامتونو بخورید واسه هردوتاتون چای نبات درست میکنم، نینی کوچولوها!

متوجه حرفش شد. سرخ شد و سرشو پایین انداخت و گفت:

-ببخشید.

به سمت آشپزخونه رفت :

- تو آشپزخونه منتظرتونم. زود بیایید. شامو کشیدم سرد میشه.

با آیلین خنده کنان دستهامونو شستیم و به آشپزخونه رفتیم

بوی ماکارانی همه جا رو پر کرده بود.

ته دیگ سیب زمینی توی بشقاب بدجوری هوس انگیز بود.

در حالیکه قاشق پر از ماکارانی پیچ رو به دهنم میبردم گفتم:

-خیلی خوشمزه است. دستتون درد نکنه

romangram.com | @romangram_com