#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_108


در آغوشم میخندید و تقلا میکرد که بیرون بیاد.

هردو با هم به پشت به زمین افتادیم.

با یک حرکت آیلینو چرخوندم و صورتشو به سمت خودم کردم.

چشمای آبیش منو به یاد کسی مینداخت.

آرامش خاصی از دیدن چشمهاش بدست می آوردم.

حلقه ی دستمو محکمتر کردم.

- آقای شاهکار ولم کنید.

- نمیخوام. دوست دارم همیشه اینجا باشی. رو دلم...

- اونوقت رو دل میکنید هاااا!

جواب با مزه ای بود. از کجا این کلمه ها به ذهن یه دختر 7 ساله میرسید؟ خدا میدونست

- چرا رو دل کنم؟

- آخه مامانم میگه اگه دلت سنگین بشه رو دل میکنی

از شنیدن دلیلش و ارتباط دادن به اینکه گفتم دوست دارم روی دلم باشی، خنده بلندی کردم و صورتمو به لپش چسبوندم:

romangram.com | @romangram_com