#پروانه_ی_من_پارت_78
-4 حرفه .یه حرفش هم که در اومده..
مشغول پوست گرفتن پرتقال میشم و به زری خانوم که در حال فکر کردنه نگاه می کنم.
-زری خانوم..یکی دیگه ام هست.نوشته هسته مویز؟!سه حرفه.
زری خانوم فوری می گه:این و یمیدونم.بنویس فصا...ببن در میاد.
پرتقال رو توی بشقاب میزارم و حرف ها رو توی خانه های مربعی شکل می نویسم.و با ذوق می گم:اره..خودشه..در اومد.
زری خانوم می خنده و می گه:بابام خدابیامرز..یه باغ داشت..همیشه توش پر از مویز بود..بخاطر این یادم اومد..
صدای موبایلم باعث میشه که حرف زری خانوم نصفه بمونه.عذر خواهی می کنم و گوشیم رو برمیدارم.با تعجب می گم:مهندس صدر!چکارم داره یعنی؟!
زری خانوم فوری می گه:جوابش و بده دخترم..خواب بودی هم زنگ زده بود حالت رو بپرسه!چه پسر آقاییه!
صدام رو صاف می کنم و صفحه بزرگ گوشیم رو لمس می کنم.و برای اولین بار توی سلام کردن پیش دستی می کنم.
-سلام مهندس..
صدای سرحالش به گوشم می رسد و درست مثل خودم رسمی صدایم میزند و باعث می شود ته دلم کمی به این بازیه بچه گانه بخندم.
-سلام خانوم رستگار..حال شما؟خوبین.
چرا این مرد نگران حال من بود؟!
-ممنونم ...من خوبم..شما خوبین؟!خوش میگذره؟!
-ما هم خوبیم..اما به شما بیشتر خوش گذشته..به سلامتی رسیدین خونه..آره؟!
romangram.com | @romangram_com