#پروانه_ی_من_پارت_21
-اینو بخورید کمی خنک بشید.بعد بریم طبقه بالا رو نشونتون بدم.
لیوان رو از دستش می گیرم و آهسته تشکر می کنم.با فاصله روی مبل کنارم می نشینه.
-مطمئنید که تا هفته اینده همه کارها تموم میشه؟!
لیوان رو از لبهاش جدا می کنه...
-آره...همه ی کارها طبق برنامه پیش میره.فقط کار دیزاین داخلی و طراحی های داخلیه هتل باقی مونده بود که اونم مشخص شد.و لبخند میزنه!
لیوانم رو که هنوز تا نیمه پر بود روی میز شیشه ایه جلوم قرار می دم و می گم:
-بهتر نیست بریم و بقیه جاها رو ببینیم؟!
خنده ی کوتاهی می کنه و مثل من از جاش بلند میشه.
-یه دفعه استرس گرفتید!البته این طبیعیه!
و با دست اشاره می کنه که به سمت پیچ پله ها حرکت کنیم.
قدم هام رو منظم با قدم هاش برمی دارم و می گم:
-مهندس ..واقعا می خواید به طراحیه من و گروهم اکتفا کنید؟!
نگاهی کوتاه به سمتم می اندازه و در حالیکه کنارم،اخرین پله رو بالا میره می گه:
-من می دونم که شما توی دانشگاهتون یکی از بهترین ها بودید ولی خب ...
romangram.com | @romangram_com