#پرستار_عاشق_پارت_6
چی داری که نفساتم آخه یه جورایی درمونه
دل که به رفتار تو طرفدار تو گرفتار شد
وقتی که دلبریاتو دید
یه شبه بی افسار شد
تو دل ربای منی
نفسی هوای منی
بالا بری پایین بیای تو دیگه برای منی
یه چیزایی توی چشماته که دلمو می لرزونه
آدم از تک و تنهایی می ترسونه
این زندگی زندگی نمی شه
نباشی یه زندونه
چی داری که نفساتم آخه یه جورایی درمونه
یه چیزایی توی چشماته که دلمو می لرزونه
آدم از تک و تنهایی می ترسونه
این زندگی زندگی نمی شه
نباشی یه زندونه
چی داری که نفساتم آخه یه جورایی درمونه
همینجوری داشتم از اهنگ لذت میبردم و حواسم به رو به روم نبود ؛ چیزی هم به رسیدنم
نمونده بود که ،یه ماشین محکم زد به عروسکم (ماشینم) ، منم که ماشاءالله هیچوقت یادم
نمیمونه کمربند ببندم محکم سرم خورد به فرمون و بد جوری درد گرفت !داشتم به خودم و اون
راننده عوضی که بهم خورد لعنت میفرستادم که ،یکی با صدای عصبی گفت : سلام خانم زرین
این صدا چقدر اشنا بود سرم رو که بلند کردم چشام چهارتا شد ! این اینجا چیکار میکرد ؟مثل
میرغضب هم داشت به من نگاه میکرد .
من: سلام اقای دویران
کامیار: چه سلامی خانم زدی ماشینم رو داغون کردی حواست کجاست؟
جان !!!! این منو میگه من زدم بهش؟ چه پررو هم هست خودش اومد زد به من حالا میگه تو
زدی؛ البته چه بدونم من حواسم نبود به جلوم یا خدا نکنه واقعا من زدم بهش؛ به سمت کامیار
romangram.com | @romangram_com