#پرستار_عاشق_پارت_41
دکتر:اقای دویران اوضاع برادرتون خیلی خوب نیس. باید خیلی بیشتر ازشون مراقبت بشه و به
طور خصوصی باید درمان بشه من دیگه نمیتونم براشون کاری انجام بدم اما،کسی رو میشناسم که
میتونه کمکتون کنه اون تو کارش خیلی خوبه اگر بتونید راضیش کنید شاید بشه کوروش رو
درمان کرد
من:من هر کاری لازم باشه انجام میدم شما فقط ادرس اون دکتر رو به من بدید
کاغذ و خودکاری از روی میزش برداشتو چیزی نوشت کمی بعد ،کاغذ رو به سمتم گرفت و گفت :
دکتر:ادرس روبراتون نوشتم امیدوارم بتونید راضیش کنید ، الان صدرصد خونست بهش بگید من
شمارو فرستادم
من:ممنونم دکتر من هر چه سریع تر میرم تا باهاشون صحبت کنم وبا خداحافظی از بیمارستان
خارج شدم
به همون ادرسی که دکتر داد بود رفتم و زنگ دره خونه دکتر رو فشردم
کمی بعد، در باز شد و یه خانم تقریبا 35ساله ای رو بهم گفت :
خانم : بفرمایید اقا با کی کار دارید ؟
من : سلام ،خانم من با دکتر اصلانی کار دارم
خانم: بگم کی هستید؟
من : من دویران هستم ؛ دکتر زارعی من رو فرستادن
خانم: بفرمایید تو اقا
و به داخل راهنماییم کرد ، وارد خونه که شدم یه اقای چهارشونه ، تمیز و مرتب روی مبل نشسته
بود که با ورود من ، بلند شد .
دکتر اصلانی: سلام جناب دویران خوش اومدی بفرما بشین
من : سلام دکتر مچکرم
دکتر اصلانی: راستش اگر دکتر زارعی خواهش نمیکردن ازمن ، منم صحبت با شما رو قبول
نمیکردم اما حالا که اینجا هستید میشنوم حرفاتون رو
من : مچکرم دکتر من واقعا به کمکتون احتیاج دارم ؛
برادرم مریضه دکتر زارعی دیگه کاری نمیتونه بکنه اما شما میتونید ، دکتر ازتون خواهش میکنم !
به برادرم کمک کنید هرکاری بگید انجام میدم .
دکتر اصلانی: درکتون میکنم اما، من نمیتونم به بیمارستانی که برادرتون بستری هست بیام من و
romangram.com | @romangram_com