#پرستار_من_پارت_80

_«چرا اتفاقا...»
جیغ کشیدم:_«چـــــــــــــــــ ـی؟!»
_«خب بابا جیش نکن وسط خیابون زشته... شوخی کردم»
_«بی تربیت...»
_«می خوای بری؟!»
_«آره آدرس رو اس کن برام»
_«با کی؟! می خوای همرات بیام؟!»
_«نه بابا تو با اون وضعت از اتاق تا دستشویی رو زور طی می کنی!»
_«بی لیاقت... محبتم حالیت نیست»
_«با یه ننه مرده ای میرم دیگه، تو آدرسو بده... ببینم تو پرسیدی این موسسه چه جوریه؟! خوبه؟؟ بده؟!! جوون مردم رو نبرم بکشنش!»
_«جوون اگه جوون بود اون آشغالا رو مصرف نمی کرد... آره بابا پرسیدم... این دوستم گویا پدرشوهرشم عملی بوده بردنش اونجا، می گفت سر یه ماهه از این رو به اون رو شد...»
_«جدی؟؟؟»
همون موقع دست بلند کردم و یه پراید جلوم ایستاد... نگاهی به رانندش کردم، پیر بود... سوار شدم و ادامه دادم:_«مرسی ایشالله عروسی بچت جبران کنم...»
صدای خندش بلند شد با ذوق گفت:_«الهی...»
_«گمشو دیگه... اعتماد بنفسیا... کاری نداری؟!»
_«نه خداحافظ...»

romangram.com | @romangram_com