#پرستار_من_پارت_79
به دنبال این حرف ریز ریز خندید و سر تکون داد... زل زده بود تو چشمام و نگاهم می کرد... خجالتم خوب چیزیه ها... کیف پول رو از دستش کشیدم و نگاه کردم... یا پیغمبر!!!! پس عکس خودش بوده؟! وای وای وای... یگانه باز گند زدی... گند زدی دیوانه... حالا فکر می کنه چقدر برام عزیزه که عکس بچگیش رو می ذارم تو کیفم... چرا یادم به این یکی نبود ؟! خونسردیم رو حفظ کردمو بی خیال گفتم:_«نمی دونم کیه؟ تو کابینت لیلا خانم اینا پیداش کردم... دیدم انداختنش اونجا به دردشون نمی خوره، منم برداشتمش...»
یه پوزخند گوشه لبش خودنمایی می کرد.
_«می دونی چیه؟ هم پر رویی... هم مفت خور!!!»
سرخ می زدم.... ببین چقدر با دیشب فرق داشت... فقط دنبال اذیت کردن من بود... حتی نتونستم دهنمو باز کنم... تا می خواستم حرف بزنم زرت می زدم زیر گریه... اونم ادامه داد:_«بدبخت اون دوتا که فک می کنن تو داری منو ترک می دی... نمی دونن خانوم میاد این جا برای...»
حرفش رو ناتموم گذاشت و گفت:_«نونمو آجر کردی... اون اکیپ رو لو دادی پلیس گرفتتشون... نگاه نکن هیچی بهت نمی گم... داری زیادی خودتو می ندازی وسط... دیشب رو یادت باشه فقط یه چشمش بود... هنرای دیگه هم دارم...»
تنم لرزید... لعنتی... بی شعور... آشغال... کثافت... داشت به روم می آورد... داشت تهدیدم می کرد... بازم خونسرد زل زدم تو چشماش... پسرا فقط بلدن تهدید کنن که ما هم یه... داریم... اگه همین هنرو هم نداشتن چه غلطی می کردن؟ می دونستم داره قپی می آد... خیلی راحت عکسشو هرچند خـــــــــــیلی دوسش داشتم از کیف پولم درآوردم و جلوش ریز ریز کردم... تو دلم آه کشیدم... رفتم طرف در و کفشام رو پوشیدم... اون که بی خیال به کارام سر تکون می داد و سیگار دود می کرد ولی من دلم سوخت... چه بچه ی ناناس تپلی بود پدرسوخته!!!!!
تا از خونه رفتم بیرون صدای پیامک موبایلم در اومد... موبایلم رو در آوردم وهمین طور که اس ام اس رو می خوندم راه افتادم به سمت خیابون... ارغوان گفته بود "آدرس یه موسسه ترک اعتیاد رو از شوهر دوستش گرفته" سریع شمارش رو گرفتم... بعد پنج، شش تا بوق برداشت... تا برداشت شروع کردم به جیغ جیغ کردن و با خوشحالی خودم رو خالی کردم...
_«ای مرض!!! ببند اون نیش سه متریت رو!!! گوشام کرشد...»
_«ارغی جـــــــــــــــــــوووون »
صدای جیغش تو گوشم پیچید:_«علیرضا!!!!!! ببین داره چی بهم می گه؟»
ریز می خندیدم... صدا علیرضا رو می شنیدم که گفت:_«چاکر یگانه هم هستم... کم آورد خبرم کن...»
صدای قهقهه من با جیغ و داد ارغوان همراه شد... گفتم:_«چشم نداری ببینی شوهرت حمایتم می کنه؟!»
_«ببند دهنتو بچم می افته...»
_«تو هم که همش از اون بیچاره مایه بذار.......ببینم این اس ام است راست بود؟»
_«نه پس تو این قحطی شارژ الکی اس دادم سرگرم بشیم...»
_«به علیرضا که چیزی نگفتی؟!»
romangram.com | @romangram_com