#پرستار_من_پارت_19
_«چطوری یگانه جونم؟!»
_«خوب نیستم...»
_«چرا خوشگلم؟!»
_«نمی دونم... حوصله درس خوندن ندارم... اون طرح رو هم که باید فردا تحویل بدیم! آرزووو؟؟؟»
_«ما نیستیم... این آرزو گفتن توهمیشه صد تا بدبختی پشتشه! بی خیال ما شو جون خودت...»
_«فقط همین دفعه.... دفعه آخره دیگه...»
_«چی برام می خری؟!»
_«کوفت... باز من یه چیز گفتم تو پررو شدی...»
_«زرنگی؟؟؟ باشه خودت بشین خر بزن، بیا امتحان بده...»
_«خفه... می خرم برات، همون قورباغه زشته رو می خوای دیگه؟!!!»
_«جـــــــــــونم... فدام بشی الهی...»
_«آرزو فقط ببینم لنگ بزنی ازقورباغه که هیچی، لقد هم خبری نیست... گرفتی؟!»
_«خب بابا... فصل سه وپنجه دیگه؟!»
_«آره... مفهومی می ده درست بخون... خیالم راحت باشه؟؟؟ برم سر طرح؟!»
_«راحتِ راحت... برو عزیزم... کاری نداری؟!»
_«قربونت... خداحافظ»
romangram.com | @romangram_com