#پرستار_من_پارت_16
_«می شه درست توضیح بدین منم بفههم؟!»
_«منو باش برا کی روضه می خونم!!!»
البته اینو زیر لب گفتم... ولی فکرکنم شنید! همون موقع یه گارسون منو رو آورد... می خواستم هیچی سفارش ندم اما خب دیدم ضایعس بیام بشینم هیچی کوفت نکنم... می گن دلش نیومده پول بده... منم یه کاپوچینو سفارش دادم... سهندم اسپرسو...
سهند گفت:_«من و شهاب خیلی وقته کاری بهم نداریم... زیاد ازش خبر ندارم یعنی خودش باعث شد ازهم دور بشیم... با این که خودش رو بدبخت کرد اما خب هنوزم خراب معرفتشم! حالا هم اگه شما بخواین حاضرم براش هر کاری انجام بدم... فقط این وسط نمی دونم شما می خواین چیکار کنین؟!»
یگانه جون خودتو کنترل کن با کله نری تو فکش!!! اینم خر می زنه ها... گفتم:_«خب... ترک دادنش دیگه... می خواییم ترکش بدیم...»
یه نگاه خیره به چشمام انداخت... آی... آی... سرمو انداختم زیر... نمی تونستم فکرشو بخونم... فقط نگام می کرد ولی خب فکر کنم داشت به یه چیز فکر می کرد که زوم کرده بود و حرف نمی زد !!!
گفتم:_«موافقین؟!»
_«شما نمی تونین اونو ترک بدین!»
یهو عصبانی شدم... یعنی چی هی ناز می کنه برام؟؟ چشمامو چپ کردم روش... خوبه بدبخت کپ نکرد.
_«تونستن یا نتونستشو شما تعیین نمی کنین... نمی خواین کمک کنین لطف کنین اظهار نظر نکنین! بایت کمکتون ممنون!»
خواستم از سر جام بلند بشم که زود دستمو گرفت.... اووووف انگار برق دویست و بیست ولت بهم وصل کردن... دستمو ول کن، بی شعور انگار دزد گرفته !
_«من منظورم این نبود...»
_«پس چی بود؟؟؟ نکنه خودتون هم به ترک دادن احتیاج دارین!!»
یه نگاه بد بهم انداخت... حالا تو دلش می گه این شهابم چه بدبخته که گیر آدم زبون درازی مثل این شده !
_«شما لطف کنین بشینین... همه دارن مارو نگاه می کنن.»
مثل بچه آدم نشستم سرجام... چشم دوختم به دهنش که گفت:_«من همه جوره حاضرم کمکش کنم... به خدا شهاب ازهمه کس واسه ام مهم تره ولی من منظورم این بود که خود شهابم باید همکاری کنه... اون خیلی کله شقه... مطمئنم تا خودش نخواد چیزی جلو نمی ره... شاید اگه یه آدم دیگه بود می گفتم کار راحتیه ولی درمورد شهاب.... اونو من می شناسم، کله شقِ یه دنده یِ مغرور و عین بچه ها لجباز... ترک دادنش خیلی سخته... مخصوصا که با مامان باباش لج کرده!»
romangram.com | @romangram_com