#پانتومیم_پارت_65
با سرعت حرکت کردم و صدای امیر رو شنیدم:
-نگران نباشید الان دوستم میاد دنبالم،زنگ می زنم بهش.
آرام داشت جوابش رو میداد و من به قدمام سرعت دادم.
بین راه خودش رو رسوند بهم و نفس زنون گفت:
-چته آیلین؟دو دقیقه نمی تونی وایسی؟
با حرص خیره به روبه روم گفتم:
-نه!
با تعجب نگاهم کرد و مسیرِ سالن رو پیش گرفتیم و چند خط اتوبوس عوض کردیم.
تو سرویس سالن شالم رو سرم کردم و مغنعه ام رو گذاشتم تو کولم، رژ لبم رو تجدید کردم و اومدم بیرون...
آرام رفت سمت اتاق تمرین و منم رفتم سمت پله ها...
وارد اتاق گریم شدم و به همه سلام دادم.
سینا کولم رو کشید و گفت:
-امروز کار زیاد سرمون ریخته بدو بدو
با حرص گفتم:
-سینا من رو این قدر حرص نده خودم کارم رو بلدم.
خندید و از اتاق رفت بیرون و در همون حال به پسری که رو صندلی نشسته بود اشاره کرد و گفت:
-یه چیزی تو مایه های جوکر درستش کن.
ابرو بالا انداختم و برگشتم سمت پسر!
لاغر و سفید و قد بلند بود
لپم رو باد کردم.
جلوش ایستادم خیره نگاهم کرد.
اول اسپری رنگ رو پیدا کردم
رنگِ آبی رو برداشتم و حوله رو روی صورتش انداختم و پارچه رو روی شونه هاش انداختم، موهاش رو رنگ کردم.
با دستم که دستکش داشت موهاش رو بالا و پایین کردم.
حوله رو برداشتم و کناره های پیشونیش رو تمیز کردم.
صورتش رو سفید تر کردم و روی گوشه های پیشونی و زیر چشمش خالکوبی طرح زدم.
لباش رو سرخ کردم و رد لبخند کشیدم.
زیر چشماش رو سرخ کردم و با خط چشم مخصوصم حالت چشماش رو ترسناک کردم.
تا گردنشم سفید کردم؛ تمام مدت پسره نگاهم می کرد
romangram.com | @romangram_com