#پانتومیم_پارت_51
صحنه فول عاشقانه ای بود!
آرام هول شده گفت:
-ب...ب...ببخشید
امیر خیره به آرام نیشخندی زد و گفت:
-خواهش.
از آرام فاصله گرفت و کتش رو مرتب کرد.
آرام با رنگ و روی پریده به سمتم اومد و امیر خیره به ارام زل زد.
روبه ارام گفتم:
-شرمنده، یه گاو من رو هول داد وسط اجرا نتونستم بیام برای کار حرف بزنیم.
آرام بی خبر از همه جا گفت:
-گاو؟
به امیر زل زدم و بلند گفتم:
-اونم چه گاوی!
امیر نیشخندی زد و از راه رو خارج شد.
آرام بازوم و گرفت و گفت:
-باهاشون حرف زدم،روزای زوج باید بیای.
منم هر روز هفته،چون برای نمایش باید تمرین کنم.
سرتکون دادم و همراه با ارام از راه رو خارج شدیم و آرام متفکر گفت:
-نمی دونستم آقای پنهان شعبده بازه!
با بهت گفتم:
-آرام اوسگل بازیا چیه!آقای پنهان!
آرام خیره به روبه رو گفت:
-وا نمیشه با اسم کوچیک صدا کنم که!
چند بار پلک زدم و گفتم:
-خب پیش خودمون که میتونی بگی امیر!
شونه هاش رو بالا انداخت و گفت:
-برو بابا
لپم رو باد کردم و با هم از ساختمون خارج شدیم.
منتظر اسنپ ایستادیم و از پشت ساختمون امیر رو دیدم.
کت تنش نبود و آستینای پیراهنش رو به بالا تا زده بود.
romangram.com | @romangram_com