#پانتومیم_پارت_41

یهو بازوم به عقب کشیده شد و با بهت برگشتم.
مهراد بود، با اخم من رو برد پشت خودش و به پسره زل زد پسره ترسیده کوله رو انداخت و گفت:
-پولم رو می خوام.
مهراد یقه پسره رو گرفت و گفت:
-به درک، باید کیفش رو بگیری به زور؟
-و...ولم کن‌ تو کی ای دیگه!
مهراد پسره رو هول داد سمت دیوار و پسره آخی گفت و من به کولم چنگ زدم.
دست تو جیبش کرد و کیف پولِ چرمش رو دراورد و گفت:
-چه قدر؟
پسره خیره به کارتای بانکی داخل کیفِ اصل مهراد گفت:
-ص...صد و پنجاه
مهراد نیشخند زد و گفت:
-بخاطر این قدر پول کولش رو گرفتی؟
دو تا تراول صدی انداخت جلو پسره و بازوم رو ملایم گرفت و منِ بهت زده رو برد سمت ماشینش.
پسره فوری خم شد پول رو برداشت ودویید سمت دوچرخه اش و رفت.
-مهراد!
با لبخند نگاهم کرد:
-جانم؟
-من یادم رفته بود پول میخواد وگرنه براش میاوردم،چرا تو دادی؟
اخم کرده زد به نوک بینیم.
-جیبِ من و تو نداره،دوست دخترمی.
لبخندِ عمیقی زدم وقتی یکی پشتت باشه چه خوبه.
-مرسی مهراد
گونم رو نوازش کرد و گفت:
-می خوای باهات تا خونه بیام؟
فوری گفتم:
-نه نه...همسایه ها مارو میشناسن بعدا برات جریان این پسره رو میگم.
لبخند زد و گفت:
-باشه.
براش دست تکون دادم و به سمت خونه رفتم همچنان با لبخند نگاهم می کرد.

romangram.com | @romangram_com