#پانتومیم_پارت_40
راه افتاد و من چشم بستم و خیلی خسته و کلافه بودم.
تو کل مسیر حرفی نزد و فقط صدای خواننده بینمون ارتباط برقرار می کرد.
بوی عطرش رو دوست داشتم،کت های رنگا رنگشم دوست داشتم
اخلاقِ مهربونشم دوست داشتم این پسر رو کلا من دوست داشتم.
-آیلین رسیدیم عزیزم.
چشمای خمارم رو باز کردم و دستش رو نوازش وارانه رو گونم کشید لبخند زدم و گفتم:
-مرسی ، ببخشید خوابم برد.
-فدای سرت
در ماشین رو باز کردم و گفت:
-فردا بریم بیرون؟
بدون فکر گفتم:
-آره.
به تفریح احتیاج داشتم...
سرتکون داد و در رو بستم.
براش دست تکون دادم و به سمت خونه رفتم
-آبجی خانوم
با بهت برگشتم همون پسر لاته بود.
اومد جلوم و گفت:
-کو پولِ من؟
عصبی گفتم:
-صبر کن تا فردا بهت میدم.
با حرص گفت:
-دِ نشد!تو گفتی امروز.
خواستم از کنارش رد شم که کیفم رو کشید و گفت:
-بده ببینم توش چی داری
-بده من کیفم و...
هولم داد و در کولم رو باز کرد زدم به سینش و جیغ زدم:
-گفتم بده کیفم و...
romangram.com | @romangram_com