#پانتومیم_پارت_37

چشم براق کردم و برگشتم سمت پسرا و یقه اش رو گرفتم و کوبوندمش به دیوار و داد زدم:
-بر فرض تو‌ِ پاپ‌َتی پول داده باشی بهش،مگه شرخری برا گرفتن یه قرون پول زدی دهنش رو سرویس کردی؟
معین اعتراض طلبانه گفت:
-آبجی!
جلوی پسرا و مردا براش آبجی
می شدم!
خوشش نمیومد اسممون رو کسی بدونه،نیم وجب بچه با دو پره چربی برا من غیرت قلمبه میکنه.
با حرص گفتم:
-هیس!
پسره چشمای سیاهش رو بهم دوخت و عصبی هولم داد داد زد:
-اولا آبجی خانوم یه قرون نبوده و صد و پنجاه هزار بوده،دوما پاپتی باباته
دوستش خندید و بدون نگاه کردن به دوستش که کنارم ایستاده و می خندید دستم رو بردم بالا و کوبوندم با پشت دست تو دهنش،بین خنده آخی گفت و دهنش رو گرفت و با نگاهی وحشتناک خیره اش شدم:
-نیشت رو ببند
رو به پسره روبه روم که این حرف رو زد نگاه کردم و چشم ریز کردم و گفتم:
-می دونی من کیم؟یه سوت بزنم دوستام می ریزن سرت و گوش تا گوش سرت رو میبرن...پسرم هستن...پولدارم هستن،زورم دارن که کاری کنن تا اخر عمرت لکنت بگیری.
داشتم قُپی می اومدم تا پسره رو بترسونم از اون ور معین اخم کرده گفت:
-دوستِ پسر از کجا اوردی؟خوشم باشه
برگشتم داد زدم:
-معین!
اخم کرده ساکت شد و پسره با چشمای ریز شده نگاهم می کرد با حرص گفتم:
-پولتم تا فردا میدم بهت،دور و بر داداشم بگردی
و بخوای غلط اضافه کنی غلط گیریت می کنم.
هولش دادم و گفتم:
-حالا هِری.
دوستِ پسره که دهنش رو گرفته بود با عصبانیت نگام می کرد.
بازوی معین رو گرفتم و کشیدمش سمت خودم و راه افتادیم و آروم از لابه لای دندونام گفتم:
-پوستت رو می کنم.
-عه آیلین..
بدون این که از پشت دیده شه پهلوش رو نیشگون گرفتم و گفتم:
-زهر مار

romangram.com | @romangram_com