#پانتومیم_پارت_36
رفت سمت خروجی و منم برگشتم دانشگاه.
این پسره رو من حالیش میکنم...
من و نشناختی..
***
شیشه پاک کن رو روی میز گذاشتم و برگشتم سمت مامان و گفتم:
-طبقه پاین همسایه جدید اومده؟
درحالی که ظرفارو می شست بلند گفت:
-آره جدیده
سری تکون دادم و بازم از پنجره به حیاط زل زدم.
داشتن وسایلارو می بردن! همسایه قبلی داشت می رفت خدارو شکر.
چون تا راه می رفتیم تو خونه پیرزنه با عصا میزد به سقف خونش که می شد کف خونه ی ما و اعلامِ بی اعصابی می کرد.
رفتم تو تراس و شیشه تراس رو با روزنامه تمیز می کردم که از انعکاس شیشه انتهای کوچه رو دیدم،فوری با بهت برگشتم.
با دیدن صحنه روبه روم روزنامه رو پرت کردم زمین و با سرعت دوییدم تو خونه.
مامان بلند داد زد:
-چیشده آیلین؟
آرام حوله پیچ از حموم اومد بیرون و با تعجب گفت:
-چیشده؟
با سرعت پانچوم رو، رو تی شرت مشکی ای که تنم بود پوشیدم و شالم رو انداختم سرم و با سرعت از خونه زدم بیرون صدای داد مامان رو شنیدم:
-آیلین با تو ام!
کالجم رو با سرعت پام کردم و با سرعت از پله ها سرازیر شدم.
همسایه های طبقه پایین که داشتن وسایل رو میبردن با تعجب نگام کردن و با اخم با سرعت ازشون گذشتم و از خونه که خارج شدم با دو مسیر انتهای کوچه رو پیش گرفتم و از دور داد زدم:
-چه خبره این جا؟
دو تا پسرِ لاغر و پونزده شونزده ساله که هم قد خودم بودن برگشتن و اونی که یقه معین رو گرفته بود ولش کرد و برگشت سمتم.
نیم وجب بچه بوی سیگار بهمن می دادن!
با اخم زدم به سینش و داد زدم:
-هوی با تو ام! یابو واسه چی داداشم رو زدی؟
پسره زد پشت دستم و گفت:
-به داداشت بگو پولمون رو بده
معین دستش رو، رو لبای پاره شده و خونیش گذاشت و با ترس نگام می کرد.
romangram.com | @romangram_com