#پانتومیم_پارت_26
استاد با لبخند گفت:
-اسمتم بگو خب
باز همه خندیدن و پسره باز برگشت و نگاه سگی به استاده انداخت و انگار به زور حرف میزد!
-امیر
استاده لبخندی زد و گفت:
-از کدوم شهر انتقالی گرفتی؟
برگشت و سرش رو کج کرد و گفت:
-کرج
استادِ با لبخند گفت:
-چرا؟
پسره برگشت و زل زده به چشمای استاده گفت:
-با موتورم از رو استادم رد شدم.
همه زدن زیر خنده و استاده ام که قش کرده بود!
خودمم به شوخی پسره خندیدم.
ولی پسره برگشت و با همون سرِ کج شده گفت:
-جدی بود!
همه یهو ساکت شدن و استاده ام چشماش گرد شد و سرفه مصلحتی کرد و گفت:
-بشین
پسره که اسمش امیر بود سری تکون داد و اومد درست پشت من نشست.
نفس عمیقی کشیدم..روانی!
موقع رد شدنش دوباره اسکنش کردم.
نچ...هیچ چیز مارکی در این بشر وجود نداشت.
حتی ساعتشم ساده بود.
تنها چیزی که درش خاص بود رفتارِ عجیبش بود.
خوشگلی نداشت،ولی گیرا و مردونه بود.
استاد برگشت و شروع کرد به خوندن اسامی.
به اسم آرام که رسید زود گفتم:
-حاضر
استاد سری تکون داد و رفت سراغ بقیه.
کل کلاس رو اون پسرِ که احساس نمک دونی می کرد هی تیکه می پروند و بقیه می خندیدن.
romangram.com | @romangram_com