#پانتومیم_پارت_21

سرش رو بلند کرد و گفت:
-اره عزیزم.
تو برو بیرون منم الان میام
براش سرتکون دادم و بلند شدم و به سمت خروجی رفتم.
از رستوران خارج شدم و اون پسر کت شلواریه.
از ماشینِ مهراد پیاده شد و کلید رو داد بهم و با لبخند رفت دوباره جلوی در ایستاد.
رفتم تو ماشین نشستم و مهرادم اومد و نشست پشت فرمون.
-من رو اگر میشه برسون خونه.
-باشه عزیزم.
سرتکون دادم و راه افتاد.
وقتی کوچه پشتی خونه ماشین رو نگه داشت به خودم اومدم و از عمق آهنگ فاصله گرفتم.
چه زود رسیدیم.
-ممنون
خواستم پیاده شم که بازوم رو آروم گرفت و برگشتم،لبخندی زد و خم شد و در داشبرد رو باز کرد و در کمال بهتم یه جعبه کادویی مشکی رو گرفت سمتم و گفت:
-اگر این کادو رو قبول کنی یعنی این که پیشنهاد دوستیمم قبول کردی.
خیره به کادو زل زدم،تو نمی گفتی ام با کله قبول می کردم
من تو طول عمرم فقط تولدام کادو می گرفتم اونم در تیشرت و شال خلاصه می شد.
البته شادمهرم چند بار برام کادو های خیلی خوبی گرفته بود.
به چشماش زل زدم و خودم رو مضطرب نشون دادم.
کمی با حرکات کندم دستم رو بردم بالا انگار تردید
داشتم،کادو رو که گرفتم لبخندی زد و لبخند زدم.
در جعبه رو باز کردم.
ساعتِ ست!حتی مارکشم نمیشناختم فقط میدونستم مارکه!و بالای دوسه تومنِ.
برای کنترل هیجانم لبخندی زدم و ساعت دخترونه رو برداشت و دورِ مچم بست و با لبخند ساعت پسرونه رو به دستم داد.
ساعت رو دورِ مچش بستم و اون تمام مدت خیره ام بود.
لبخندی زدم و گفتم:
-ممنون برای امشب،شب بخیر.
لبخند زد و گفت:
-مرسی از تو.
از ماشین پیاده شدم و در رو بستم لبخند عمیقی زدم

romangram.com | @romangram_com