#پانتومیم_پارت_19

فوری از پله ها به پایین سرازیر شدم و از ساختمون خارج شدم و در رو باز کردم و اومدم تو کوچه.
مسیر رو آروم به سمت انتهای کوچه طی کردم.
با صدای بوق ماشینی از پشتم بلافاصله برگشتم.
مهراد بود!سوار جیپِ خوشگلش.
رفتم سمت ماشینش و در رو باز کردم و نشستم.
با لبخند گفت:
-به به...چه عجب!
برگشتم سمتش و موهام رو پشت گوش زدم:
-فکری با خودت نکن،حوصله مهمونامون رو نداشتم اومدم بیرون.
ابرویی بالا انداخت و گفت:
-پس شانس باهام یار بوده!
با لبخند گفتم:
-اهوم
خیره به نیم رخم گفت:
-بریم کجا؟
-نمی دونم!
سرتکون داد و راه افتاد،از خونه که دور شدیم نفس راحتی کشیدم.
صدای آهنگ رو زیاد تر کرد،خواننده فرانسوی بود و نمی تونستم بفهمم چی می خونه.

کل مسیر بی حرف گذشت و هر ازگاهی با لبخند نگاهم می کرد.
اصلا دوسش نداشتم،من هیچ کس رو دوست نداشتم نه دوستای مجازیم و نه دوست پسرای سابقم و من هیچ وقت عاشق نبودم.
ملاکِ من فرق داشت،فقط ازشون خوشم می اومد.
از مهرادم خوشم میاد،هم خوش تیپه هم وضعش خوبه...هم بهم کشش داره.
جلوی یه رستورانِ فرانسوی شیک نگه داشت.
لبخند زدم و با هم پیاده شدیم سوئیچ ماشین رو داد به پسرهِ کت شلواری ای که دم رستوران ایستاده بود تا ماشین رو پارک کنه.
وارد رستوران شدیم.
موسیقی فرانسوی و فضای شکلاتی قهوه ای شکل رستوران برام احساس خوبی داشت.
همه افرادی که پشت میز های شیک و شیری رنگ نشسته بودن خرپول و مایه دار بودن.
به سمت گوشه ای ترین و دنج ترین نقطه سالن رفتم و مهرادم پشتم اومد.
برام صندلی رو عقب کشید و نشستم،خودشم جلوم نشست و منو رو به سمتم هول داد و گفت:

romangram.com | @romangram_com