#پناه_زندگی_پارت_102
-معلومه که هستم .همه این مشکل ها رو فقط به خاطر تو تحمل میکنم وقتی جوابشون رو نمیدم فقط به خاطر اینه که تو رو دوست دارم چون تو برام مهمی نه خانوادت .علی من فقط کنارتو آرامش دارم این و مطمئن باش که به خاطر آرامش خودمم که شده هیچوقت تنهات نمیذارم
سرش رو تکیه داد به مبل وچشمهاش رو بست .انگار حرفهام براش خیلی شیرین بود که دوست نداشت با باز کردن چشمهاش حسش رو خراب کنه .
اینقدر چشمهاش رو بسته نگه داشت که نفس هاش سنگین شد وهمون جا به خواب رفت .
..................
امروز میخوایم بریم گچ دست وپای علی رو باز کنیم .داشتم جلوی آیینه آرایش میکردم که اومد اتاق ونگاهی به من کرد وگفت : داریم میریم گچ باز کنیم آرایش کردنت معنی نداره
بی توجه بهش رژم رو برداشتم ....
نگاهی تاسف برانه بهم انداخت وروی تخت نشست از کارش خیلی حرصم گرفت انگار دوست داره که من به خودم نرسم .رفتم توی دستشویی وهمه آرایشم رو شستم بدون هیچ عطر وآرایشی آماده جلوش ایستادموگفتم بریم
-چرا آرایشت رو پاک کردی؟
-حوصله نگاه های مسخره وکنایه هات روندارم
-من بهت کنایه نزدم اما به نظرم این همه آرایش هم نیازنیست .
-بریم داره دیر میشه
پشت رل نشستم وعلی هم کنارم .ازش ناراحت بودم من برای این که احساس خجالت نکنه بهترین مارک های لوازم آرایش وبهترین پارچه ها ولباس ها رو میگرفتم اون وقت آقا ازمن میخواد آرایش نکنم هه
جلوی بیمارستان پیاده شدیم بعد ازکمی معطلی یه آقایی اومد ومشغول باز کردن گچ پای علی شد .با دیدن پوست پاش کمی مورمورم شد اما خب شوهرم بود نمیشدکه اه واوه کنم .پوست دستش هم مثل پاش شده بود
romangram.com | @romangram_com