#پناهم_باش_پارت_66

دلم ازاین تعریفا میخاست منم دختر بودم این تعریفا منه دخترو به اوج میبرد
وقتی جلوی اپارتمان ۵طبقه ای نگه داشت به سمتم برگشت و گفت به خونه ما خوش اومدی بپر پایین که کلی قرار خوش بگذرونیم
با این حرفش یه چشمک زدو از ماشین پیاده شد به دنبالش پیاده شدم کنارش ایستادم .....
دستمو که گرفت و به سمت ساختمون هدایتم کرد لب زدم همسایه هاتون من و ببینن بد نمیشه؟ به مامانت اینا چیزی نمیگن؟
ارش: اولا غلط بکنن حرفی بزنن دوما مامان میدونه امیرم از وقتی صب شنیده قرار بیای بست نشسته توخونه و میگه تا زن داداشمو نبینم جایی نمیرم
واای یعنی الان امیرم هست؟
ارش: اره
چه خوب خیلی دوس داشتم از نزدیک ببینمش
.
ازپله ها که بالا رفتیم در واحدشون که باز کرد تعارفم کرد داخل.
خونه ی نقلی اما قشنگی داشتن مرتب وتمیز همه چی برق میزد
ارش: امیییر کجایی ؟
امیر: اووومدم
باتموم شدن حرفش یکی عین جت از اتاق پرید بیرون
لبخندی زدم گفتم سلام داداش امیر سارام
امیر:سلام اجی خوش اومدی وووای خیلی خوشحالم میبینمت اجی...
من بیشتر . شما دوتا نمیخاین تعارف کنین من بشینم؟
ارش: ادم مگه تو خونه خودش منتظر تعارف میمونه بشین دیگه!
وقتی نشستم روی فرش و به پشتیه پشتش تکیه کردم امیر نزدیکتر اومد تا بشینه که ارش بازوشو کشید وگفت
ارش:اقا امیر شما بیرون کارداشتیا؟؟!!
امیر: والا تا اونجایی که یادمه من هیچ وقت کاری نداشتم که ساعت ده صبح بخوام برم
باچشم غره ای که ارش بهش اومد گفت
امیر: اها یادم اومد قرار بود برم چن کیلو نخود سیاه پیدا کنم
امیر حرفش تموم نشده با دوبه سمت اتاق رفت و شلیک خنده ی سه تامون رفت هوا.
با رفتن امیر ارش کنارم نشست گفت
ارش:چرا لباستو عوض نمیکنی؟ میخای بامانتو بشینی؟
وقتی تردیدمو دید عصبی گفت
ارش: جلو اون سینا که لخت میگردی به من که میرسی میخای چادرم سرت کن
من فقط خجالت میکشیدم اونم واقعا دلیلشو نمیدونستم !؟!
.بلند شدم مقنعه مو از سرم برداشتم ومانتو مو در اوردم زیر مانتو یه بیلیز استین سه ربع بنفش تنم بود وبا شلوار جین سرمه ایم ترکیب خوبی شده بودن موهامو باز کردم و‌دستی بهشون کشیدم و دوباره با کش سر بستمشون به طرف ارش که برگشتم دیدم زل زده بهم و دقیقا داره با چشماش میخورتم
هی اقاهه چشاتو درویش کن تموم شدم

romangram.com | @romangram_com