#پناهم_باش_پارت_65
وقتی جلوی یه فست فود نگه داشت پیاده شدیم ماشین و دور زد ومثله همیشه دستم و گرفت
کنارش قدم برداشتمو داخل شدیم
بعداز خوردن پیتزا به سمت خونه رفتیم تا رسیدیم سینا عینه جنازه رومبل ولوشدو خابیدولی من چون تمام مسیر خاب بودم خابم نمی اومد به ارش زنگ زدم و تاصبح باهم حرف زدیم وتا خودصبح ارش تمام سعیشو میکردکه راضیم کنه فردا باهم توی خونشون باشیییم....چون مامانش اینا به خاطر فوت یکی از اقواموشون به شهرستان رفته بودن...
اخرشم موفق شد وراضی شدم که یه روز کامل و باهاش توی خونه بگذرونم.
واقعا استرس داشتم ارش وهم میشناختم ولی نمیتونستم بهش نه بگم وبعد چند ماه دوری این فرصت و ازجفتمون بگیرم ..
اما تاصب نتوستم بخابم و همش ذهنم درگیر بود ....
دنبال بهانه ای برای سینا بود م تا تمومروز و با ارش بگذرونم که جز کارای دانشگاه بهانه ای پیدا نکردم لباس پوشیده از اتاق بیروت رفتم
سینا: کجا؟
میرم دانشگاه
سینا: منم باهات میام صب کن
تودیگه چرا؟ بروبه کارت برس خودم از پسش برمیام
سینا: حداقل بذار برسونمت
دیگه نمیتونستم نه بگم برای همین قبول کردم وبا پیام به ارش خبر دادم تا جلوی دانشگاه باشه
یه ربع بعد سینا حاضر شد و راه افتادیم
دل تو دل نبود دلتنگه ارش بودم اونم خیلی زیاد دلم میخاستش جلوی در ورودی دانشگاه که ماشین ایستاد تشکر کردم پیاده شدم
سینا:سارا؟
جانم
سینا:نهارو باهم بخوریم؟
نه فکر نمیکنم وقت کنم چون خیلی کار دارم باید چن تا از هم کلاسیامم ببینم شب میبینمت
سینا: باش کارت تموم شد بگو بیام دنبالت
سری تکون میدم و ازش فاصله میگیرم
باحرکت ماشین دور شدنش و نگاه میکنم وشماره ی ارشو میگیرم
باماشینی که جلوی پام ترمز میکنه قدمی عقب میرم به راننده نگاه میکنم.
ارش: بپر بالا خانمی
لبخندی از دیدنش روی لبم میشینه وسوارمیشیم
دستمو که به دستش میگیره و بوسه ای روش میزنه غرق عشق میشم من عاشق ادم نشسته روی صندلیه کناریم بودم.
ارش: واااای نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده بود
من بیشتر ...
ارش: سارا چقدر اخه تو نازی وااای خدا دمت گرم چی افریدی اخه
میخندم ومیگم الان من خرشدم؟
ارش: جدی میگم ادم دلش نمیاد دس بهت بزنه ازبس که نازی...
romangram.com | @romangram_com