#پناهم_باش_پارت_64
اینم مجاز نیس بگم؟
ارش: نکه نیس شما باید همش بگی ارش عاشقتم ارش میمیرم برات
رودل نکنی یه موقع؟
ارش: نه عزیزم عادت دارم هر روز یه ده بیس نفری بهم میگن
اررررررش خیلی بیشعوری
ارش: جووووون بیشتر حرص بخور دارم حال میکنم بخدا
من رفتم پایین
ارش: برو ولی شب باز زنگمیزنم که حرصت بدم
ای بابا مگه مریضی؟
ارش: تا وقتی که باباتو راضی نکردی همینه که هست
خیلی بدی اذیتم نکن دیگه
ارش: دورت بگردم من اخه دلمم نمیاد اذیتت کنم برو حالا عشقم لباسات که مناسبه؟
اره خوبه تونیک استین بلند تنمه شالم سرم هست
ارش: برو یادتم نره عاشقتم
منم عاشقت فعلا....
چند روزی از برگشتن بابام میگذشت فعلا همه چی اروم بود ومن جرات زدن حرفی از ارش و نداشتم چن ماه بود قید دانشگاه و زده بودم وقرار بود امروز باسینا به تهران برم واین ترم و مرخصی بگیرم دنبال انتقالی به تبریز باشم چون بابام با او وضعیتش نمیتونست تنها بمونه .
صندلیه عقب که نشستم اخمای سینا توی هم رفت اما چیزی نگفت وراه افتاد یه ساعتی از حرکتمون میگذشت که سینا سکوت بینمونو شکست
سینا:ازکی تا حالا راننده ات شدم من؟
این چه حرفیه؟
سینا:پس چرا عقب میشینی؟
خب اینجا راحتتره
سینا: اهان ۲۱سال عمرت جلو راحت بود چن ماهه عقب راحت شده؟
منم که خرم اصلا نمیفهمم
من منظوری ندارم سینا
سینا: اگه منظوری نداری نگه میدارم میای وسرجات میشینی
وقتی ماشین ایستاد به اجبار پیاده شدم صندلیه جلو نشستم و برای ارش نوشتم مجبور شدم جلو بشینم معذرت میخام.
قبلا وقتی کنار سینا بودم زمان زود میگذشت اما الان که میدونم حسش بهم چیه حتی حرفی برای گفتن بهش پیدا نمیکنم.
هردوساکت بودیم و به جاده نگاه میکردیم..که پلکام سنگین شد وبه خواب رفتم..
وقتی چشم باز کردم نزدیک غروب بود وما توی ترافیک خیابونای تهران بودیم .
سینا: میگم بریم یه جا شام بخوریم دارم تلف میشم از گرسنگی
باشه منم گرسنه ام
romangram.com | @romangram_com