#پناهم_باش_پارت_5
باز ذهنم پرمیکشه به اون روزا(گذشته)
همون روزی که شبش سینا برگشت با داروهای مامان که تودستش بود ومن حتی ازاتاقم بیرون نرفتم حوصله ام سر رفته بود دلم میخاست بایکی حرف بزنم رفتم سراغ گوشیم که به زهرا زنگ بزنم اما با دیدن اون برنامه تازه نصب شده چت روگوشیم نظرم عوض شد.
ادمه چت و چت روم نبودم اما همیشه ازیه جایی شروع میشه اولین ادمی که باهاش اشناشدم وباهاش حرف زدم پسری بود به اسم ارش که یه سالم ازخودم کوچیکتر بود این شداستارت یه رابطه.
دفعه اول کلی حرف زدیم از خودمون گفتیم گفت که یه بردار داره ویه خواهر.
حرف زدن باهاش باعث میشد از زندگیم ومشکلاتم دور بشم منم گفتم تک فرزندم وترم اخر مدیریت بازرگانی دانشگاه تبریز واونم دانشجوی حسابداری دانشگاه ازاد قزوین بودو خودش اهل تهران .
اون شب فکر میکردم فقط اونشبه واولین واخرین باریه که باهاش حرف میزنم اما ....
صبح با صدای مامان که ازپایین صدام میکرد وبه خاطر فاصله زیاد طبقه پایین با این بالا خیلی اروم به گوشم می رسید بیدار شدم بلند گفتم
بیدار شدم مامان.
پاشدم وبه طرف سرویس بهداشتی رفتم
بعداز شستن دست وصورتم به اتاقم برگشتم وجلوی اینه نشستم مشغول ارایش کردن شدم عاشق این کاربودمو همیشه با ارایش بیرون میرفتم با یه رژکالباسی کارمو تکمیل کردم از کمدم یه مانتوی کالباسی با یه شلوار ومقنعه مشکی برداشتم پوشیدم وبا برداشتن کوله ام راهی پایین شدم
سلام صبح بخیر مامان
مامان:سلام گلم صبح توام بخیر بشین صبحونه بخور
مامان عجله دارم بخدا
مامان:عجله دارم چیه دیروز نه نهار خوردی نه شام بشین سارا.
چشمی گفتم ونشستم
یه لقمه کوچیک کره مربا گرفتم مشغول شدم که با دستایی که روچشمام گذاشته شده لقمه رو پایین اوردم گفتم
سینا جزتو کی تواین خونه اس که اینکارارو میکنی؟ خب تابلوعه تویی
صدای خنده اش بابوسه یی که روسرم زد تموم شد بلند شدم خودمو توبغلش جا کردم
دلم برات تنگ شده بود
سینا :من بیشتر خوشگله ..اوووف چه خوشگلم کرده خبریه کلک؟
من همیشه همین بودم ندیده بودی؟؟
سینا:ولی هر روز خوشگلتر میشیا
زن عمو برا دردونه ات یه اسفند دود کن .
مامان:به روی چشمم برا جفتتون اسفند دود میکنم
ازجام بلند میشم ومیگم من رفتم
سینا :ماشین نمیبری برسونمت؟
نه باماشین میرم مرسی خداحافظ
ماشین وتوپارکینگ میذارم کوله مو ورمیدارم میرم سمت دانشکده یه نگاهی به ساعت میندازم تودلم میگم واای حتما کلاس شروع شده .
تقه ای به درمیزنم باصدای استاد میرم توکلاس استاد اجازه هست؟
استاد:چون شمایی ودانشجویی مورد علاقمی بفرماییداما لطفا تکرار نشه
چشم استاد ممنون
romangram.com | @romangram_com