#پناهم_باش_پارت_49

سینا: جانم سارا
بادیدنم سوالی نگام کردو گفت کجا به سلامتی خانم خوشگله ؟.
با دوستم میرم بیرون یه چرخی بزنم
سینا: کدوم دوستت تو که دوستی نداشتی
تازه اشناشدم اومدم بهت میگم
به طرفش رفتم و گونه شو بوسیدم از در خونه زدم بیرون خدارو شکر سر خیابون اژانس بود باگرفتن ماشین ودادن ادرس به خیابونا چشم دوختم استرس شدیدی داشتم من به مردی بله گفته بودم که بعد قبول کردنش قرار بود ببینمش....

ویرایش پناهم باش, [۰۹.۰۸.۱۷ ۱۳:۳۴]
پارت۵۵_
ایستادن ماشین بهم فهموند به مقصد رسیدیم کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم نزدیک ورودیه دانشگاه ایستادم چشمم همش به گوشیم بودو استرس داشتم اسمم وکه شنیدم به طرف پشته سرم برگشتم وپسری با تیشرت و شلوار جین دیدم موهاشو خیلی خوش حالت بالا داده بود و با لبخند نگاهم میکرد چند قدم به طرفم برداشت و نزدیکم شد
ارش: اوووووووف عجب جیگری هستی تو از عکسات خیلی قشنگتری
هنوز ساکت بی حرف نگاهش میکردم که گفت
ارش: خوردیم دختر چشات و درویش کن
با این حرفش خنده رولبم اومدو دستمو به طرفش دراز کردم
خوشحالم میبینمت
دستمو توی دست مردونه اش گرفت انگار برق بهم وصل کردن ضربان قلبم بالا رفت
نگاهی به انگشتام کردو لاک ناخونامو لمس کرد و اروم گفت
ارش: امروز نه ولی انگارباید خیلی چیزارو بعدا گوش زد کنم امروز فقط خوش میگذرونیم
دستمو که گرفت کنارم قدم برداشت به طبع کنارش حرکت کردم. انگار روی ابرا بودم به ماشینش که رسید در وبرام باز کرد وگفت
ارش: بفرما نفسم
با لبخند نشستم که اونطرف پشته فرمون جا گرفت و حرکت کرد
ارش: خب کجا بریم؟
نمیدونم هوا گر مه هوسه بستنی کردم
ارش: جون بخواه بستنی که چیزی نیس
نگاهش میکردم وخوشحالی روتوی تموم سلولای بدنم حس میکردم وقتی جلوی کافی شاپی ایستاد وباز دستمو گرفت قلبم باز ازجاکنده شد وقتی نشستیم بستنی جلومون گذاشته شد شروع کردیم حرف زدن ...کنارش دنیا یه رنگ دیگه بود شوخ مغرور مودب کنارش زمان معنی نداشت
وقتی توی پارکی نزدیکیه کافی شاپ قدم میزدیم خودشو بهم نزدیک تر کردو دستش و دور کمرم حلقه کرد ومنو به خودش چسبوند و زمزمه کرد
ارش : تو چی داری که ادم نمیتونه عاشقت نباشه دختر؟ دیونه ام کردی
تو منه بی کله رو عاشق کردی برای تو جونمو میتونم بدم
وقتی منو برگردوندو توی چشمام زل زد وگفت
ارش: سارا من برای تو همه زندگیمو میدم فقط مال من باش قلبت جسمت روحت حتی این موهای نازت این لبخندت فقط ماله منه
بوسه که روی دستم گذاشت زمان ایستادبرام من عاشقش بودم نبودم؟ بدنمیشد بهش از عشقم بگم؟ میشد؟

romangram.com | @romangram_com