#پناهم_باش_پارت_47
اروم وباسر پایین شروع میکنم به تعریف کردن ...
همه ی اتفاقاتو میگم بدون کم و کاست همشو .نگاهش که میکنم از صورت سرخش از ازچشمای پراز خونش ترسیدم با من من گفتم
بخدا من کاری نکردم سینا به جونه مامان
سینا: هییییس
با اینحرفش بلند شد ولگدمحکمی به چمدون کنار در زد وداد زد
اشغال کثافت
من اروم گریه میکردم و سینا به اون بدو بیراه میگفت
وقتی کنارم نشست و بغلم کردم گریه ام بیشتر شد سینا کنار گوشم زمزمه میکرد
سینا: معذرت میخام نمیخاستم بترسونمت اروم باش همه چی تموم شد اروم هیییس
وقتی اروم شدم بادیدن سیناکه برام جا میندازه نگاهش کردم
سینا: معذرت میخام چون من زیاد برام مهمون نمیاد این اتاق تخت نداره ولی فردا یکی برات میخرم
پس هانیه چیه؟ راستش وبگو دوست دخترته دیگه؟
کلافه چنگی به موهاش زدو اروم گفت: ترجیح میدادم هیچ وقت نبینیش
چرا؟
سینا:چون دوس دخترم نیس ما فقط نیازای همو برطرف میکنیم
با این حرفش ازخجالت سرخ شدم واقعا سینا اینطور پسری بود؟ باکسی که دوسش نداره باشه فقط برای....،
من میرم بخابم توام بخاب شبت بخیر.
بعداز رفتنش حالم خوب نبود دلم خواب میخاست ولی باید به ارش خبر میدادم پس شماره شو گرفتم...
الو سلام
ارش:چیشد؟
اومدم خونه سینا
ارش: تنهایین الان؟
نه دوس دختر سینا اینجاس
ارش: ای بابا پس پاستوریزه نبودن این اقا سینا و شما هی توسر من میزدیش.حالا تعریف کن ببینم چیشده بود
برای باردوم برای ارش تعریف کردم وارشم به فحش کشید اون کثافتو بین حرف زدنمون صدای بحث کردن سینارو شنیدم وبه ارش گفتم وایسا ببینم اینا چی میگن.
سکوت ارش باعث شد بهتر صداشونو بشنو
سینا: هانیه خانم قهر نکن توروخدا اخه مگه بچه شدی؟
هانیه: بچه نشدم میبینم سارا اومده دیگه منو پس میزنی ! مگه قرارنبود امشب باهم باشیم الان چی عوض شده اون تو اتاق خوابه منو توام تنهاییم
سینا: وااای هانیه واااای از دسته تو باشه باشه تموم کن این بحث و یه دفه بگو میخام سارا بفهمه وقتی نیست من اینجا چه گهی میخورم دیگه اااه
هانیه: سینا من دوستدارم چرادرکم نمیکنی؟
سینا: ولی من اون حسی که تو داری ندارم برای امشبم حق باتوعه قرار بود باهم باشیم پس همون کارو میکنیم
romangram.com | @romangram_com