#پناهم_باش_پارت_40

خب از دکترت بگو خوب بود؟
اره خوبه کلی حرف زدیم از گذشته از مامان از تو...
ارش مامان بهم گفته بود قول گرفته بود که اون سندارو از دست ندم ولی من همه رو به باد دادم
ارش: نگو عزیزم تو به باد ندادی که اگه نگه هشون میداشتی هر روز باید عذاب میکشیدی بذار با اون سندا هر غلطی میخان بکنن ولی به تو کاری نداشته باشن سگ خور..
میدونم مامانم ناراحته
ارش: مامانت فقط برای حال تو ناراحته نه اموال از دست رفته ات...
خیلی وقته نرفتم سر خاک فردا باید برم
ارش: خوبه‌عزیزم برو سلام منم بهش برسون
حتما...
تاصب ارش قطع نکرد حرف زدیم حرف زدیم و حرف زدیم تا شد ساعت هفت صبح که ارش یه راست رفت سر کارش منم چشمام گرم شد و به خواب رفتم...
صدای داد و بیداد باعث با ترس چشمامو باز کنم
صدای یه مرد می اومد بلند شدم در اتاق و باز کردم صدا که واضحتر شد پاهام سست شد سرم گیج رفت و‌افتادم زمین تقلا میکردم خودم و به اتاق برسونم امانمیتونستم خودمو تکون بدم صداش عین ناقوس مرگ توی گوشم بود من از این صدا نفرت داشتم من از صاحب این صدا میترسیدم بیشتر از مرگ از صاحب این صدا میترسیدم صدای زن بابام می اومد
مینا: ببین اقا بهرام اگر پدرش یا سینا سربرسن قیامت میشه تورو به خدا برین
بهرام: من اومدم فقط وفقط باهاش حرف بزنم پس مجبورم نکنین بی احترامی کنم برین کنار
سویل: بذار حرفشو بزنه خب شاید این بازی ها تموم بشه دیگه.
مینا : نه سارا حالش خوب نیس اگر شمارو ببینه بدتر میشه دکترا گفتن نباید عصبی بشه خاهش میکنم
بهرام : برین کنار فقط میخام ببینمش
صدای هییین بلند مینا که اومد نفسم رفت داشت می اومد بالا صدای قدمهاشو میشنیدم زیر لب زمزمه کردم ا رر ش کم ک سی نا خ دااااا ...
وقتی کنارم نشست وقتی بوی تلخ عطرش به بینیم رسید لرزیدم
بهرام: چرا اینجا نشستی؟ پاشو بریم‌تو اتاق پاشو
دستش که بازومو لمس کرد انگار رعشه ای به بدنم افتاد لب زدم
سییناا
بهرام: هنوز ادم نشدی نه؟ هنوز که اسم اون اشغال رو زبونته ادمت میکنم به وقتش
مینا که رسید دادی که زد کنارم که نشست دیگه نفهمیدم چیشد وتاریکی.....
انگار که کسی صدام میکرد انگار که صدای گریه می اومد به سختی چشمامو باز کردم و سینا و بابامو‌مینا رو دیدم
لبزدم من کجام؟
سینا به طرف دویدو دستمو گرفت خوبی عزیزدلم؟
کجام
سینا: بیمارستانی از دیروز حالت بد شده بود
یادم اومد اون اونجا بود لب زدم سینا میترسسم اون اونجا بود
سینا: سینا بمیره که نتوست باز کمکت کنه اون و میکشم به جانه سارا این بار میکشمش...

romangram.com | @romangram_com