رمان پناهم باش

#پناهم_باش_پارت_28

کلاسم به طرف محوطه رفتم و شماره مامانو گرفتم
سلام مامان خوبی فدات شم؟
مامان: سلام عزیزمامان خوبم
اما صداش میگفت خوب نیس من از پشته تلفنم حسش میکردم
مامان تورو‌به خدا مواظب باش اصلا بگو خاله بیاد پیشت یه چن روز اخر هفته میام خونه
مامان: من خوبم عزیزم براچی بقیه رو‌از زندگیشون بندازم توام اگه درس داری نیا
چیو‌درس داری اخره هفته خونه ام .مامان جان سارا استراحت کن زیاد راه نرو
مامان: باشه گلم توخودت خوبی؟ راحتی اونجا؟
خوبم من، شما به فکر راحتیه خودتون باشین.بابا خوبه؟
مامان: اره دخترم خوبه هر روز احواله تورو میپرسه
توی دلم میگم منکه میدونم برای دلخوشیه من میگی مادر من وگرنه سالی یه بارم یاده من نمی افته.
باشه مامان سلام بهش برسون فدات شم من برم کاری نداری؟
مامان:برو دخترم مواظب خودت باش
چشم شماهم مواظب خودتون باشین خداحافظ
.باقطع کردن گوشی سرم وبه اسمون میگیرم و اروم میگم خدا منو ببر مامانمو خوب کن یه قلب براش پیدا شه خدا کمکمون کن
دوباره گوشیمو دستم مگیرمو شماره ی ارش و میگیرم
بعد پنج بوق جواب میده
ارش:الوو
سلام
ارش:علیک
وااای چه بد اخلاق
ارش: توضیح بده سگم نکن سارا.
باشه بابا .سینا پسر عمومه که پدر مادرم ۲۸سال پیش وقتی بچه دارن نمیشن از عموم وزن عموم میگیرن تا بزرگش کنن که بعد پنج سال من از اوردن سینا من به دنیا میام اما باز سینا خونه ی مامیمونه وبا ما زندگی میکنه الانم تهران زندگی میکنه واریشتکته وتوی یه شرکت مشغوله همین تموم شد
ارش: جلوش چطوری میگردی؟
وااای ارش خب چطوری جلوی دادشم بگردم؟ همون جور که پیشه بابام میگردم
ارش: دیگه نمیگردی لباس مناسب شالم سرت فهمیدی؟
ارش من بغلش میکنم از سرو کولش بالا میرم جلوش با تاپ شلوارک میگردم الان یه هویی برم خودم بقچه پیچ کنم بگم چی؟
ارش:همین که گفتم یا حرف منه یا به سلامت...
اما این ممکن نیس اخه چطوری یهویی اینهمه عوض بشم؟
بعدشم اصلا چه ربطی به تو داره؟ من دوس دخترتم عشقتم نامزدتم خواهرتم؟ چیتم که برام تعیین میکنی لباس توخونه ی خودم چی بپوشم؟
با این حرفم سکوت کرد و هیچ صدایی از پشت خط نیومد بعد دودیقه که من همش میگفتم الوو چیشدی؟ صداش تو گوشم پیچید

romangram.com | @romangram_com