#پناهم_باش_پارت_20
یه ساعت بعد وقتی اشکام روصورتم خشک شده بود دست بردم سمته گوشیم و شماره سینارو گرفتم
سینا:به به تبریک میگم خانم بازم که گل کاشتی تو
تواز کجا فهمیدی؟
سینا : منو دسته کم گرفتیا تو نت دیدم کدتو داشتم
اها یادم نبود
سینا: به مناسبت این خبر خوب همه چی و ول کردم دارم میام تبریز که جشن بگیریم.
واقعا؟؟ خیلی خوشحال شدم مرسی سینا مرسیییی
سینا: یه دونه ای دیگه بایدبرات همه کار کنم باید قطع کنم بعدازظهر پیشتم پرنسس.
منتظرم خداحافظ
یه حسی تودلم بودکه بهم میگفت به ارش زنگ بزن به اونم بگو بالاخره دلم به عقلم غلبه کردو تسلیم شدم .
شماره شو گرفتم....
بعد از چن بوق صداش توی گوشم پیچید صدای مردونه اما ارومی داره که به ادم جرأت حرف زدن میده
ارش: سلامکردما چرا ساکتی؟
سلام خوبی؟
ارش: خوبم توچطوری؟
منم خوبم
ارش: چقد تو زود به زود دلت برام تنگ میشه دختر
بازم شروع کردی؟ اصلا هم اینطور نیس
ارش: اگه اینطور نیس پس برای چی زنگ زدی،؟
هول ودستپاچه میشم وبی مقدمه میگم میخوام بیام تهران
ارش: برای چی؟
خب راستش رتبه ام توی کنکور ارشد خوب شده میخام بیام دانشگاه تهران
ارش:یعنی چقد خوب شده؟
رتبه ام ۱۳شده
ارش:لازم نکرده بیای تهران همونجا برو، دانشگاه تهران که خبری نیس چراهمه عشقه تهران اومدن دارن،؟؟؟
بهم برمیخوره هر حرفش انگار روی دلم سنگین وسنگین تر میشه احساس بدی بهم دست میده انگار که با حرفاش میخواد بهم بفهمونه که نمیخواد مزاحمش بشم
ارش: چیشدی چرا هیچی نمیگی؟
چیزی نیس من فقط بخاطر دانشگاه تهران ،میخوام بیام اونجا وهیچ دردسری هم برای تو درست نمیکنم با تمام شدن حرفم فرصت حرف زدن بهش نمیدم و قطع میکنم
چشمهام پراز اشک میشن من حتی برای اونم که منو نمیشناسه باعث درد سرم حتی اونم نمیخواد منو ببینه این حرفارو برای خودم زمزمه میکنم ومیزنم زیر گریه روی تخت اینقدر گریه میکنم که به خواب میرم ...
با احساس چیز نرمی که روی صورتم کشیده میشه از جامیپرم وبه سینای خندون نگاه میکنم دستم وروی قلبم میذارم بهش میتوپم
دیونه ترسیدم نمیگی سکته میکنم چی رو صورتم میکشیدی؟
romangram.com | @romangram_com