#پناهم_باش_پارت_12
من حوصله شو نوندارم
سینا: پاشو حاضر شو حرف زیادیم نزن تا ده دیقه اماده ای
من ارایشم نیم ساعت طول میکشه فقط
سینا :پوووووف کلا نیم ساعته حاضری دیگه نیام بالاها !!!
باشه برو میام منم...
وقتی توی اینه برای اخرین بار خودمو دیدم راضی از ظاهرم از اتاق بیرون رفتم صدای مامان واز حیاط شنیدم به حیاط که رسیدم برای پیدا کردن مامان کله حیاط و از نظر گذروندم و توالاچیق دیدمش به سمتش رفتم که با صدای داد سینا سرمو سمت ماشینش برگردوندم
سینا:خیلی زود اومدی حالا میری پیش مامانت؟ زود باش دیرمون شد
باشه تا تو ماشین وببری تو کوچه اومدم.به طرف مامان رفتم کنارش نشستم
مامان قرصاتو خوردی؟ حالت خوبه؟
مامان:دختر خوب روزی هزار بار میپرسی اینارو خوبم بخدا !!!!!
برو بهت خوش بگذره
مامان جونه سارا حالت بد شد بهم زنگ بزن باشه؟
مامان:باشه برو سینا الان صداش درمیاد
باشه مواظب خودت باش...
وقتی کنار سینا توماشین نشستم یه موزیک خیلی اروم پخش میشد که خیلی ارامش بخش بود
سینا درکل پسر ارومی بود همه علایقشم با روحیه اش میخوند حتی همین موزیک اروم
سکوت بینمون ومن شکستم باپرسیدن کجا قرار بریم؟
سینا گفتن بریم ال گولی(پارکی زیبا درشهر تبریز)
خوبه کیا هستن؟
سینا:میترا وداییش مسعود حسین نغمه سحر پارسا وسیامک..
چه خبره یه دفه بگو کل دانشگاه هستن دیگه
سینا:خب الان میگم کل دانشگاه هستن
دیونه
تارسیدن به پارک هردو غرق در فکر وخیال خودمون بودیم
وقتی ماشین و توپارکینگ گذاشتیم سینا شماره سیامک و گرفت تا بپرسه کجا هستن
سینا: میگه کناره دریاچه ان
باشه گفتم کنارش قدم برداشتم با دیدن چن نفر که با فاصله ازما داشتن با خودکشی دست تکون میدادن فهمیدیم که دوستای ما هستن
بعد سلام احوال پرسی من با دخترا شروع به قدم زدن دور دریاچه کردم وپسرام براخودشون مشغول حرف زدن بودن
با حرف میترا از فکر اومدم بیرون
چی گفتی؟
میترا:میگم کجایی؟توفکری؟
romangram.com | @romangram_com