#پناه_اجباری_پارت_25


رفت بیرون ... منم سرمو از در بردم بیرون ... ترنم نگاهی به اطراف کردو بهم اشاره کرد برم بیرون ... آهسته رفتم بیرون هیچکسی نبود ... آل استارمو برداشتم ... سریع رفتم توی حیاط ... ترنم بعد از چند لحظه اومد ... ماشینو باز کردو گفت : بشین ... الان تورج میاد ...

نشستیم توی ماشین ... بعد از چند دقیقه تورج اومد ... سوار شد و سریع از اونجا دور شد ...

تورج _ علیک سلام خانوم ...

_ سلام ... خب کدوم ساحل میریم ؟

تورج _ بچه ها میگفتن بریم گناوه ...

ترنم _ آره بریم گناوه یکمم بگردیم ...

_ ما میخواهیم شنا کنیم نه بگردیم ... اونجا ساحلش افتضاحه ...

تورج _ راسا راست میگه ... بهشون گفتم بیان توی جاده دلوار وایسن ...

_ بریم دل آرام ؟

تورج _ نه بابا ... یه جا سراغ دارم توپ ...

ترنم _ ببینیمو تعریف کنیم ....

روبیکمو دراوردم ... تورج با خنده گفت : تو هنوز موفق نشدی ؟

_ وای سخته ... تو چجوری یاد گرفتی ؟

تورج _ چقدر بهت گفتم یادت بدم گوش که نمیدی ...

_ آخه اینجوری بهتره ... هیجان انگیز تره خودت یاد بگیری ....

romangram.com | @romangram_com