#اسوه_نجابت_پارت_85


- بریم بخوایبم؟ الانه که آیلین بیاد و باز مچ گیری کنه

خنده ای میکنه :

- بچه شیطون و تیزیه! گاهی یکسری سوالات از من میپرسه که میمونم چی جوابشو بدم

- باباشم یک کم تو بچگیها فضول بود. بریم خانم دیروقته. فردا باید بری سرکار. فقط یادت باشه که صبح آژانس بگیری و بری. پول هم تو کشوی آخر آینه کمده. هرچی خواستی بردار. من که باید خونه باشم واسه آیلین!

- تو نمیخوای بری سر کار؟

- صبح زنگ میزنم و قرار فردا رو با کارگردان لغو میکنم . ساعت 2 میام دنبالت که باهم بریم خونت تا وسایل رو جمع وجور کنیم!

دست در دست به اتاق خواب میرسیم. ازم جدا میشه. بوسه ای گرم بر پیشونیش میزنم:

- شبت بخیر خانمی!

- شب بخیر

با صدا و تکونهای پی در پی آیلین از خواب بیدار میشم:

- بابایی! پاشو من گشنمه! صبحونه میخوام

تو تختم میغلتم. یک چشممو باز میکنم:


romangram.com | @romangram_com