#اسوه_نجابت_پارت_86
- مگه ساعت چنده؟
- ساعت 8. مامانی رفته سر کار. پاشو دیگه دلم از گشنگی درد گرفته!
رو تختم میشینم و به آیلین نگاه میکنم که مرتب و با موهایی که خرگوشی بسته شده، جلوم ایستاده
- تو از کی بیداری؟
- منم با مامانی بیدار شدم. دست و صورتمو شستم و دندونامو مسواک کردم. مامانی موهامو شونه کرد و گفت که سرو صدا نکنم تا شما بیدار نشید. ولی خو، گرسنمه!
- باشه عزیزم. بذار دستو صورتمو بشورم، واست رو میز آشپزخونه، صبحونه می چینم.
- مامانی چیده! ولی من نمیتونستم واسه خودم چایی بریزم.
بعد از شستن دست و صورتم به آشپزخونه میرم. مریم میز صبحونه رو چیده و یک یاد داشت واسم گذاشته بود به این مضمون:
سلام. صبح بخیر.
آیلین پنیر با مربا دوست داره!
خنده ام میگیره منم پنیرو با مربا میخورم!
romangram.com | @romangram_com