#اسوه_نجابت_پارت_78

- مریم، میشه یک لحظه بیای اینجا؟

بعد از 30 ثانیه مریم به اتاق میاد:

- چرا اومدی اینجا؟ چه کارم داری؟

دستشو میگیرم و به سمت خودم می کشمش:

- توقع نداشته باش با اون حرفهایی که سر میز شام زدی بتونم احساس قلبیمو به تو پنهان کنم!

مریم خجالت میکشه و سرشو پایین میندازه.

با التماس میگم:

- تو رو خدا اجازه بده ببوسمت. یک کوچولو! قول میدم زود تمومش کنم!

مریم خجالتش عمیق تر میشه و سرخی گونه هاش بیشتر

آهسته میگه:

- ولی امین، من هنوز آمادگی ندارم! قول دادی که به من مهلت بدی!

مریم منو به اسم صدا زد! منو امین صدا کرد!

در حالیکه اونو بیشتر به سمت خودم میکشم میگم:

romangram.com | @romangram_com