#اسوه_نجابت_پارت_77


سیب زمینی رو از دستش میگیرم و تو دهنم میذارم! مریم در حال کشیدن املتها تو بشقاب هاست. اول بشقابو جلوی من میذاره! بشقابو برمیدارم و جلوش میذارم:

- اول خانم خونه!

مریم بشقابو برمیداره و دومرتبه جلوی من میذاره! لبخندی به روی صورتم میپاشه :

- مامانم همیشه میگفت "اول مرد خونه! اگه مرد خونه از نظر مقام و مرتبه بعد از زنش باشه، هیچوقت نمیتونه بهش تکیه کرد!"

مملو از شور و شعف میشم! زیرلب زمزمه میکنم:

- مرد خونه!

میگم:

- ولی من همیشه به قانون اول خانمها، معتقدم!

- منم که نگفتم، کی اوله کی دوم! منظورم این بود که واسه مرد خونه باید همیشه حرمت و احترامی قائل شد! اینطوری من و آیلین احساس می کنیم که یک حامی داریم تا تو سختیها پشت و پناهمون باشه!

هیچوقت فکر نمیکردم، مریم تا این حد عاقل و فهمیده باشه! اگه ابتدا به خاطر جبران گناه و بعد به خاطر آیلین و عشقی که به مریم داشتم با اون ازدواج کردم، در این مدت کوتاه رفتار مریم نشون داده که فقط اون میتونه همسر دلخواهم باشه.

مریم بشقاب آیلینو که مشغول خوردن سیب زمینی هاشه جلوش میذاره!

حرفهای مریم مثل یک ساز ملایم تو گوشم تکرار میشه! طاقت نمیارم. از روی صندلی بلند میشم و به اتاق خواب میرم و صدا میزنم


romangram.com | @romangram_com