#اسوه_نجابت_پارت_46
آیلین به پرو پای مریم میپیچه:
- مامانی منم سوار کن! منم سوار کن!
- نه آیلین! باید بریم نهار بخوریم و بعدش باید زودی بریم مسجد! آقاجون منتظره!
نگاه دخترم پر از غم میشه!
سرمو میارم جای گوش مریم:
- اجازه دارم این کارو بکنم؟
دوست ندارم تربیت آیلین دو دست بشه و فکر کنه هروقت مامانش مخالفت کرد، من هستم که به سازش برقصم. واسه همین آهسته از مریم کسب تکلیف میکنم!
مریم دست آیلینو میگیره:
- اگه دختر خوبی باشی، بعد از نهار سوارت می کنیم!
مریم اسم منو نبرد ولی ضمیر جمع در صحبتش استفاده کرد. سوارت میکنیم! باز هم خدا رو شکر که نگفت سوارت میکنم!
وارد رستوران میشیم و غذا رو سفارش میدیم. آیلین از ذوق چرخ و فلک غذاشو تند تند میخوره!
- مامانی همشو خوردم
خنده ای میکنم
romangram.com | @romangram_com