#اسوه_نجابت_پارت_47


- مامانش! اجازه میدی ببرمش سوار چرخ و فلکش کنم؟

مریم سری تکون میده و لبخندی میزنه و میگه:

- ببرش لطفا

از خدا خواسته آیلینو سوار چرخ و فلک میکنم و به صاحب چرخ و فلک میسپرم که مواظبش باشه. پَر آیلین واشده! حالا با خیال راحت میتونم نقشه مو اجرا کنم.

پشت میز میشینم و نگاهی عاشقانه بهش میندازم. هر لحظه عشقم به این زن عمیق تر میشه و برای دیدنش بیتاب تر!





اگرچه جاي دل درياي خون در سينه دارم

ولي در عشق تو دريايي از دل کم مي آرم

اگرچه روبروئي مثل آئينه با من

ولي چشمام بسم نيست براي سير ديدن

نه يک دل نه هزار دل همه دلهاي عالم


romangram.com | @romangram_com