#اسوه_نجابت_پارت_21
بدون اینکه چشم ازم برداره آیلینو تو دستهام رها میکنه. بوسه ای بر گونه ی آیلین میزنم و اونو به اتاق خواب میبرم و روی تخت میذارم. پتو رو به روش میکشم و از اتاق بیرون میام.
مریم چمدونو گوشه هال گذاشته. صداش میکنم:
- مریم جان!
پشتش به منه. سرشو بر میگردونه و با دستش شالشو درست میکنه.
به سمتش میرم. دستهامو دو طرف بازوهاش میذارم و چشم در چشمش میشم. لبخند مهربونی رو گوشه لبم مینشونم:
- به خونه ت خوش اومدی مریم
سرشو پایین میندازه
یک دستمو از روی بازوش برمیدارم و چونشو میگیرم و سرشو بالا میارم:
- از من خجالت میکشی خانومی؟
مریم حرف نمیزنه. فقط به چشمهام خیره میشه. با دو دست شالشو از سرش بر میدارم! و روی شونه هاش میندازم. موهای ابریشمیش خرماییه که هایلایتهای عسلی داره. درست مثل چشمهاش. موهاش بلنده و با گل مو دم اسبی بسته!
دستمو به موهای بسته اش میبرم. و زیر اونها رد میکنم. دومرتبه بازوهاشو میگیرم و مریمو به سمت خودم می کشونم. یک دستمو پشت سرش میذارم و سرشو روی قفسه سینه م قرار میدم.
- مریمم، بهت قول میدم که جبران کنم! تو فقط منو ببخش!
romangram.com | @romangram_com