#اسوه_نجابت_پارت_138

آیلین با بغض میگه:

- مامانی؟

- تو هال روی مبل خوابیده. بیا دخترم! بریم صورتتو بشور. دندوناتو مسواک کن که مامانی رو بیدار کنیم و بریم رستوران. آفرین دخملکم!

- بابایی؟

- جان بابا!

- دیشب همش تو خواب با گوسفندا بودم! باهاشون بازی میکردم.

- آفرین گلم. اگه عادت کنی که هرشب قبل از خواب گوسفند بشماری، اونوقت تا صبح تو خواب باهاشون بازی میکنی، ما هم میتونیم به کارامون برسیم!

- چشم. از امشب گوسفند میشمرم

- صد آفرین نازگلکم.

دستو صورتشو میشورم:

-حالا برو مامانی رو بیدار کن تا من چای سازو روشن کنم

صدای آیلین میاد:

- مامانی پاشو! واااااای چرا سرت خیسه؟ حموم بودی؟ چرا روسری حوله ای حمومو سرت نکردی؟ مگه نمیگفتی اگه با موی خیس از حموم بیاییم گوشامون درد میگیره؟ تنها رفتی حموم؟ پس من چی؟ من با کی برم حموم؟ حالا من کثیف بمونم؟ دیگه فرشته ها دوستم نداشته باشن؟ پاشو ببین موهامم شیطون به برق وصل کرده؟

romangram.com | @romangram_com