#اسوه_نجابت_پارت_136
دستهاش بالا میرن و مشت میشن و مشتها بر سینه م یکی پس از دیگری فرود میان و فقط من هستم و صدای آب و هق هقم که با هق هق مریم یکی شده. کم کم دستها شل میشن. مریم بیحال میشه! دستمو دور کمرش میندازم. کمی پاهاش خمیده میشه. سرشو زیر گردنم میذاره. صدای هق هقش بلند تر میشه!
- جیغ بزن مریمم! جیغ بزن خانمم!
جیغ میزنه! جیغ میزنه و صداش در هق هق من و شر شر آب حموم محو میشه!
تنها کاری که میتونم بکنم اینه که آزادش بذارم تا خودشو خالی کنه!
بین هق هقهای اون و خودم تنها سه جمله است که مرتبا از دهنم خارج میشه:
-منو ببخش گلم! منو ببخش خانمم! منو ببخش مریمم!
نمیدونم چقدر گذشته ولی مریم الان آرومه! صدای فین فینشو میشنوم!
دستشو به دور کمرم میندازه. متوجه میشم که ضعف داره! بی حال و خسته است. آب حموم سرد شده! یک دستمو زیر شونه ش میندازم و اون یکی دیگه رو زیر زانوهاش! انرژیش تحلیل رفته! از حمام بیرون میام. مریمو روی مبل میذارم. دندونهاش از سرما بهم میخورن! لباسهاش خیسن و رنگش پریده! حوله رو روش میندازم و با سرعت به آشپزخونه میرم و از آبجوش تو کتری برقی تو لیوان میریزم و چند تا هم قند میندازم! سر مریمو بلند میکنم! انقدر هوشیار هست که آب قند رو بخوره! تمام لیوانو به خوردش میدم و دوباره سرشو روی مبل میذارم! خودم هم سردم شده! به سرعت به اتاق خواب میرم و لباسمو میپوشم! چشمم به آیلین میفته که غرق خوابه. صدای خر خر کوتاهش لبخندو رو لبم مینشونه! دیشب جفتمونو علاف خودش کرده بود!
صدای لرزان و بی رمق مریم به گوش میرسه:
- امین! امین!
- جان امین! اومدم
به سمتش میرم لبه ی مبل میشینم. چشمهاش نیمه بازه!
- کمکم میکنی پاشم برم لباسمو عوض کنم؟
romangram.com | @romangram_com