#اسوه_نجابت_پارت_135
واسه به داخل اومدن مقاومت میکنه! دستشو به لبه ی در میگیره! و پاهاشو رو زمین فشار میده!
- مریم! عزیزم! چیه خانمم؟ چرا میترسی؟ منم! امین! شوهرت!
دستشو محکم به چارچوب در حموم قلاب میکنه. با یک دست، دستشو گرفتم و با اون یکی دیگه، دستشو باز میکنم و میکشمش تو حموم! بطور واضح وحشت کرده و با صداهای نامفهوم میگه:
- نه! نه ! تو رو خدا! نه!
دلم براش میسوزه! قیافه اش مثل یک پرستوی زخم خورده شده!
دستمو دور کمرش حلقه میکنم. دهنشو باز میکنه تا داد بکشه ولی صداش در نمیاد. مریمو به خودم نزدیک میکنم. بدنشو سفت کرده و به من اجازه حرکت نمیده. تلاش میکنه که از بغلم بیرون بیاد. به سمت دوش حموم میکشمش. نگاهی بهش میندازم. رنگش مثل رنگ میت شده ! چشمهاش از حدقه در اومده! دهنش نیمه بازه! احساس میکنم الانه که قالب تهی کنه! توجهی به این حالتهاش نمیکنم. همینطور که با یک دست سفت گرفتمش، شیر آبو باز میکنم و گرماشو متعادل میکنم. مریمو تو بغلم میگیرم. به خودم فشارش میدم. دستمو پشت سرش میذارم و سرشو به روی شونه م قرار میدم! هردو زیر دوش آب هستیم و قطرات آب بدجوری رو بدنمون تازیانه میزنه!
صدای مریم در نمیاد. اشک جلوی دیدمو میگیره. من با این زن چکار کردم؟ لعنت به من! لعنت به من! با صدای دورگه میگم
- جیغ بزن گلم! جیغ بزن خانمم! من همین جام! کنارتم!
مریم سرشو از روی شونه م بر میداره. بدون پلک زدن به من زل میزنه! اشکهام روی گونه هام جاری شدن! تکونش میدم!
- مریم! مریم! عزیزم! چی شدی؟
بعد از چند لحظه پلک میزنه. به زحمت یک دستشو بالا میبره و مشت میکنه و باحداقل انرژی به سینه ی من فرود میاره! اجازه میدم تا دق دلیشو خالی کنه! بغضی که سالها تو گلوش مونده از راه دستهاش رو من خالی کنه! دستهامو قاب صورتش میکنم! اشکهاش پشت سرهم از چشمهای کویریش جاری میشه! هق هق هردومون در اومده چشم از صورتش بر نمیدارم!
- بزن خانمم! بزن! هرچی دوست داری بزن! فقط تو رو خدا خوب شو! به خاطر خودت! به خاطر آیلین! به خاطر من! به خاطر زندگیمون!
romangram.com | @romangram_com