#اسوه_نجابت_پارت_133
زیر چونشو میگیرم و سرشو بالا میارم:
- تو منو اینطوری شناختی؟
- معذرت میخوام
دقیقا این رفتارش منو یاد آیلین میندازه. خرابکاریشو میکنه و بعد سرشو میندازه پایین و با یک معذرت خواهی همه چی رو ماست مالی میکنه!
- جوابمو بده. منو اینطوری شناختی؟ یک آدم سود جو و سو استفاده گر
لب میزنه:
- نه! اشکال از منه
- خیلی خب! من تمام سعیمو میکنم که به تو کمک کنم و تورو ناراحت نکنم! ولی هرجا دیدم دارم کم میارم باید بدون چون و چرا بریم روانپزشک. باشه؟... باشه؟
- چشم
دیگه حرفی نمیزنیم.
مریم تو استکانها دوتا چایی میریزه. خدا پدرو مادرشو بیامرزه که چیزهایی که از تهران با خودش آورده، تا حالا ما رو از گرسنگی نجات داده! از داشتن چنین خانم کدبانویی به خودم می بالیدم! در مورد مشکلشم باید جدی تر عمل کنم.
استکان چاییمو تو سینی میذارم و یک گاز دیگه به کیک صبحونه میزنم. با دهن پر میگم
romangram.com | @romangram_com