#اسوه_نجابت_پارت_121


- نمیشه من روی مبل بخوابم؟

- نه! نمیشه! تخت به این بزرگی تو اون سرش بخواب من این سرش! کسی کاری باهات نداره!

حالا تو دلم واسه خودم یخ آلاسکا میکنم! مریم به اتاق آیلین میره و بعد از چند دقیقه با یک لباس خواب پوشیده ای که به تن داره وارد اتاق میشه.

- آیلین خوابه؟

- آره بچه م! خیلی امروز خسته شد. تا لحظه ی آخر از من میپرسید پس مامان کی میریم دریا؟ منم بهش گفتم فردا. میدونی چی بهم گفت؟

- نه! متوجه نشدم! چی گفت؟

- گفت یعنی اگه من بخوابم زود فردا میشه و میریم دریا؟ منم گفتم آره. 5 دقیقه نکشید که دیدم غرق خوابه!

- اینم واسه خودش فیلمیه!

خودمو رو تخت میندازم:

- آخیش! چقدر نرمه! مریم زود چراغو خاموش کن! چراغ خوابم روشن کن که نورش بدجور چشمهامو میزنه

پشتمو به مریم میکنم. مثلا من خوابیدم. مریم آروم میاد روی تخت و میره زیر پتو.

حالا من دارم هر هر میخندم و دستمو گذاشتم جلوی دهنم که مریم متوجه نشه بیدارم.


romangram.com | @romangram_com