#اسوه_نجابت_پارت_112
مریم روشو به عقب برمیگردونه و با تحکم میگه:
- پاشو با آقاجون حرف بزن و احوالشونو بپرس! معنی نداره بگم آیلین سلام میرسونه!
گوشی رو به دست آیلین میده و رو به من میکنه:
- آیلین حاج خانم! گاهی اوقات چنان ادای آدم گنده ها رو در میاره یکی نباشه میگه 40 سالشه!
در حالیکه چشمم به جاده است بلند بلند میخندم:
- اگه غیر از این بود که دختر امین شاهکار نمیشد!
ادامه میدم:
- خانم، دستت طلا... یک لیوان چای واسم بریز تا این خواب آلودگی صبح از سرم بپره!
از موقعیکه جنگل ظاهر شده آیلین تمام هوش و حواسش به بیرونه و یکسره در مورد دریا و جنگل سوال میپرسه:
- بابایی راسته که میگن دریا آبیه؟ من خودم تو تلویزیون دیدم. رنگش آبی بوده. سبز هم بوده. حالا کدومش درسته؟ آبی یا سبز؟ تازه معلممون میگفت یک دریایی هم هست که سیاهه!
منظورش دریای سیاه تو ترکیه است. از دست شیطنتها و سادگی این بچه روزی چند بار از خنده منفجر میشم!
- دریا آبیه دخترم. درست مثل چشمهای تو. اون دریایی هم که معلمتون گفته، اسمش دریای سیاهه وگرنه سیاه رنگ نیست!
- ولی بابایی این جنگلا چقدر درخت دارن! آدم نمیتونه توشونو ببینه!
romangram.com | @romangram_com