#اسوه_نجابت_پارت_11


- میریم خونمون دخترم!

- خونه من و مامان مریم یا خونه ی شما!

- خونه ما عزیزم، قراره از این به بعد همه با هم باشیم

- آخ جون! میریم خونه قدیمیمون! من اونجا رو خیلی دوست دارم. از خونه جدیدمون بدم میاد!

مریم نگاهی معترضانه به آیلین میکنه:

- اِاِاِا! آیلین! مگه قرار نبود که انقدر به همه چی اعتراض نکنی؟

خنده سرخوشی میکنم و سرمو میبرم نزدیک گوش مریم که مریم میترسه و سرشو عقب میکشه.

آهسته میگم:

-بچمون به باباش رفته! مثل باباش همیشه از عالم و آدم شاکیه!

ایندفعه مریم لبخندش واضح میشه و من دومرتبه لپ آیلینو میبوسم:

- چقدر بوسات شیرینه! هر دفعه هم شیرین تر میشه!

آیلینو سوار ماشین میکنم. در جلوی ماشینو باز میکنم تا مریم هم سوار بشه! چون ماشین شاسی بلنده. واسه ی خانمها، سوار شدن کمی سخته! مریم پاشو بلند میکنه که سوار ماشین بشه. چادر زیر پاش گیر میکنه و به عقب متمایل میشه که ازپشت دستمو دور کمرش حلقه میکنم تا نیفته، مریم خودشو جمع میکنه. بوی عطر لاوینیاش تو بینیم میپیچه! چشمامو میبندم و نفس عمیقی میکشم و زیر لب میگم:


romangram.com | @romangram_com