#استاد_جذاب_من_پارت_9

دریا بلند شد و رفت تو اتاق من و کیفشو برداشت و اومد پایین و روبه مامان و بابا و رهام که روی مبل نشسته بودن گفت

دریا:خیلی ببخشید امروز مزاحمتون شدم من دیگه میرم تا دوسه ساعت دیگه با مامان اینا برمیگردم

قبل از اینکه مامان و بابا چیزی بگن رهام سریع گفت

رهام:کجا دریا خانوم میموندین حالا

مامان چشم غره ای بهش رفت که رهام کلا خفه شد و بعد روبه دریا گفت

مامان:دریا جان عزیزم بمون کجا میخوای بری بمون تا مامان اینا بیان

دریا:مرسی خاله مریم باید برم تا شب کار دارم میبینمتون

مامان:باشه دخترم به سلامت

دریا:خدانگهدار

بابا:خدافظ دخترم

دریا رفت بیرون و یه سیب قرمز از توی جا میوه ای سر میز بر داشتم و یه گاز بهش زدم و درحالی که میخوردم روبه رهام گفتم

رها:داداشی مشکوک میزنیا

رهام:کی؟من؟چرا؟


romangram.com | @romangram_com