#استاد_جذاب_من_پارت_83
رها:مرسی عمو ببخشید مزاحم شدیم
عمو:این چه حرفیه مراحمید
به رادوین هم سلام کردم که با لبخند جوابمو داد
رفتم سمت هلنا با همون آرایش غلیظش و صدای چندشش گفت
هلنا:سلام
رها:سلام عزیزم
با دریا رفتیم سمت اتاق و لباسامو عوض کردم و یادم اومد که بخاطر رادوین هم شده باید شال بزنم شالمو زدم و رفتم بیرون هلنا طبق معمول چسبیده بود رادوین منم روبه روشون نشستم وووووویییی موهاشوووو ببین این از رادوین و عمو خجالت نمیکشه موهای طلاییشو ریخته بود دور خودش یه نگاه به شال خودم کردم بعد یه نگاه به موهای اون دوباره یه نگاه به شال خودم و یه نگاه به موهای اون این کارو چندبار تکرار کردم اینبار چشمم خورد به رادوین که داشت با لبخند نگام میکنه ووویییی فهمید آبروی نداشتم رفت دریا که نفهمیده بودم کی اومد گفت
دریا:این مثل ما محرم نامحرم سرش نمیشه
رها:ولی عمو و رادوین...
دریا:گفتم که سرش نمیشه
رها:چندشششششش
دریا زد زیر خنده و گفت
دریا:چیه حسودیت شد؟
romangram.com | @romangram_com