#استاد_جذاب_من_پارت_82

رها:نه مرسی میاریم خودمون

رادوین:باشه میبینمتون...فعلا

رفت تو خونشون منم در خونه رو باز کردم و وارد شدیم با دریا رفتیم سراغ کمد لباسا و چمدونا رو اوردیم و لباسا رو گذاشتیم توش همون چهار تا چمدون رو گذاشتیم جلوی در و موبایلمو و کلیدارو برداشتم و برای اخرین بار یه نگاه به خونه انداختیم و رفتیم بیرون و در و بستم و رفتیم سمت خونه عمو اینا زنگ در رو زدم که زیبا خانم درو باز کردن و با دیدن من یه لبخند خوشگل زد و سفت بغلم کرد منم بغلش کردم

رها:ببخشید زن عمو ماهم مزاحمت شدیم

زیبا خانوم:عههه دخترم این چه حرفیه عزیزدلم شما هم مثل هستی خودم چه فرقی میکنید

دریا:مرسی زیبا خانم

زیبا خانم:حالا بیاین داخل.....بیاین

چمدونا رو بردیم داخل که هستی دویید سمتم و محکم بغلم کرد منم بغلش کردم بعد از من جدا شد و دریا رو بغل کرد و گفت

هستی:وااای وقتی داداش رادوین گفت شما میخواید بیاید کلی ذوق کردم بخدا اصلا اینجا همزبون نداشتم

رها:پس هلنا؟

هستی:ولکن بابا کی با اون حرف میزنه اونکه همش چسبیده به رادوین با اون دماغ عملیش و آرایشای غلیظش دیگه روانیم کردن عهههه

من و دریا پقی زدیم زیر خنده بعد از کلی خندیدن هستی راهنماییمون کرد سمت اتاقش و چمدونا رو گذاشتیم اونجا و رفتیم تو پذیرایی که عمو با دیدن من بلند شد پیشونی من و دریا رو بوسید و گفت

عمو:خوش اومدین دخترم


romangram.com | @romangram_com