#استاد_جذاب_من_پارت_67
رادوین لبخندی زد و از جلوی در کنار رفت منم رفتم داخل همه جا تاریک بود حتما خوابن رادوین راهنماییم کرد به سمت یه اتاق و چراغش رو باز کرد معلوم بود اتاق خودشه چون تمام عکساش به دیوار بود روی تختش نشستم و جزوه هارو گذاشتم کنار خودم رادوین هم اومد و کنارم با یک وجب فاصله نشست جزوه رو باز کردم و مسئله رو پیدا کردم و همونجور که سرم پایین بود گفتم
رها:این مسئله رو متوجه نمیشم چندبارهم خوندم و حل کردم ولی متوجه نشدم و مطمئن بودم که تو امتحان فردا میاد آخه شما خیلی سرش تاکید میکردید
سرمو بردم بالا رادوین زل زده بود به من و با ناراحتی گفت
رادوین:اخلاقت خیلی تغییر کرده
رها:ببخشید مگه قبلا اخلاقم چجوری بوده
رادوین:دستت خوب شده؟
دستشو اورد جلو که مچ دستمو بگیره ولی سریع دستمو عقب کشیدم و گفتم
رها:خوبم
رادوین:رها تروخدا......من که گفتم ببخشید دیگه باید چیکار کنم برات آخه بگم غلط کردم خوبه....آقا من غلط کردم اشتباه کردم ببخشید دیگه....اصلا بشکنه این دستم که این کارو کرد....خوبه؟
رها:اومدم اینجا که این مسئله رو یادم بدید
رادوین:توضیح میدم هزار بار توضیح میدم فقط باید آشتی کنی
رومو برگردوندم و کلافه پوفی کشیدم نمیدونستم باید چیکار کنم ببخشمش یا نه باید قبول کنم که منم اشتباه کردم و نباید اونجوری رفتار میکردم اصلا به من چه که هلنا رو دوست داره یا نه همین که فهمیده من با کسی رابطه ندارم بازم جای شکرش باقی ولی واقعا چرا هروقت به این فکر میکنم که رادوین هلنا رو دوست داره عصبی و ناراحت میشم.....واای ولش کن اصلا بعد از کلی کَلَنجار رفتن با خودم گفتم
رها:باشه.......آشتی
romangram.com | @romangram_com